آی قصه قصه قصه (پنجشنبه 5 مرداد 96)
- پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۲۷ ق.ظ
- ۰ نظر
ما تصمیم گرفتیم واسه مدیریت زمانی که بچهها تو کتابخونه میگذرونن یه کارایی بکنیم. چه کاری؟ تو جلسات قصهگویی از خود بچهها کمک بگیریم. چطوری؟ اونا خودشون قصه رو برای دوستاشون بخونند با هر روشی که دوست دارند. بچههای این گروه تصمیم گرفتند خودشون رو گریم کنند و نقشها رو بازی کنند. تمام کارها رو هم سپردیم به خودشون. تمام روزهایی که میومدند واسه تمرین، هرکاری میکردند جز تمرین. بازیکردن، تو سروکلهی هم زدن، غرغرکردن و و و. این بچهها عالین. همین امروز صبح سگ قصه رو جورکردند چون سگ قبلی تو راه همدان بود.
عاشقشونم. عاشق توپوقزدنشون، خندیدنهای بیوقتشون، در زدنهای پیش از موعدشون، با تماشاچیا تو دستزدن و خندیدن همراهیکردنشون. چرا بچهها اینقد خودشونند؟ ازشون یاد بگیریم خودمون بودن رو. خودمون رو خط نزدن رو.
قصهی این هفته رو تقریبا همهی ایرانیها میشناسند. «مهمانهای ناخوانده». این داستان سال 45 به همت خانم «فریده فرجام» بازنویسی شد و «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» اون رو منتشر کرد. این داستان سال 94 تو فهرست میراث ناملموس ثبت شده.
تصمیم داریم بچهها رو بیشتر با قصهها و افسانههای کشورمون آشنا کنیم.