وبلاگ کتابخانه عمومی میرزاکوچک جنگلی رشت

وبلاگ کتابخانه عمومی میرزاکوچک جنگلی رشت

اینجا وبلاگ کتابخانه‌ عمومی میرزاکوچک‌جنگلی، وابسته به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است. آدرس: رشت، میدان رازی (انتظام)، به سمت جاده جیرده (بلوار شیون فومنی)، بعد از عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نرسیده به معلولین، جنب زمین فوتبال.
تلفن: 33501633

۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

شنبه‌ها با کتاب (14 مرداد 96)


این هفته تو برنامه‌ی قصه‌خوانی‌مون مسابقه‌ی روزنامه‌دیواری‌نویسی ترتیب دادیم. موضوع مسابقه «بهترین کتابی که خوندم» بود. قرار شده هفته‌ی آینده به خلاقانه‌ترین اثر هم هدیه‌ای از طرف کتابخونه تعلق بگیره.


می‌خوانیم و می‌اندیشیم. (یک‌شنبه 8 مرداد 96)


این هفته نشست ویژه‌ی نوجوانان برگزار شد. مدرس این دوره جناب آقای «رضا سیف‌پور» نویسنده و تهیه‌کننده‌ی صداوسیماست.

شنبه‌ها با کتاب (7 مرداد 96)


کتابی که شنبه‌ی گذشته واسه بچه‌ها خوندم یادتونه؟ کتاب این هفته یه‌جورایی بخش بعدی همون کتاب بود.



باید صدای خنده‌ی بچه‌ها رو حین خوندن کتاب می‌شنیدین. باید کیف رو تو قیافه‌هاشون می‌دیدین. باید از هیجان و ذوق هی وسط خوندن پریدن‌شون رو می دیدین.

کتاب‌ها جادو می‌کنند. بچه‌ها رو واسه لحظاتی از این دنیا می‌کشن بیرون. بچه‌ها غرق می‌شن تو قصه. کاش می‌تونستم و از قیافه‌های مشتاق تک‌تک‌شون، حتی بی‌حوصله‌ترین‌شون، واسه‌تون فیلم می‌گرفتم.

این جادو رو ازشون نگیریم. مشتاق‌شون کنیم که کتاب بخونند.


با وروجک‌های کتابخونه چه کنم؟!!!

می‌خوانیم و می‌اندیشیم.


از هفته‌ی پیش‌رو یک‌شنیه‌ها یه برنامه‌ی ویژه برای بچه‌های بالای 12 سال داریم. اگه نوجوانی در اطراف‌تون هست حتما بهش پیشنهاد کنید که شرکت در این جلسات رو تجربه کنه. درضمن مادر پدرها هم در صورت تمایل می‌تونند همراه با نوجوانان‌شون تو این نشست‌ها شرکت کنند.

چی بهتر از این‌که عصرهای کش‌دار و تموم‌‌نشدنی مرداد ماه رو تو یه دورهمی صمیمی تو فضای قشنگ و دلچسب نگارخانه کتابخونه ما بگذرونید؟

یک‌شنبه‌ها ساعت 5 رو از دست ندید.

منتظرتون هستیم.

آی قصه قصه قصه (پنج‌شنبه 5 مرداد 96)


ما تصمیم گرفتیم واسه مدیریت زمانی که بچه‌ها تو کتابخونه می‌گذرونن یه کارایی بکنیم. چه کاری؟ تو جلسات قصه‌گویی از خود بچه‌ها کمک بگیریم. چطوری؟ اونا خودشون قصه رو برای دوستاشون بخونند با هر روشی که دوست دارند. بچه‌های این گروه تصمیم گرفتند خودشون رو گریم کنند و نقش‌ها رو بازی کنند. تمام کارها رو هم سپردیم به خودشون. تمام روزهایی که میومدند واسه تمرین، هرکاری می‌کردند جز تمرین. بازی‌کردن، تو سروکله‌ی هم زدن، غرغرکردن و و و. این بچه‌ها عالین. همین امروز صبح سگ قصه رو جورکردند چون سگ قبلی تو راه همدان بود. 

عاشقشونم. عاشق توپوق‌زدنشون، خندیدن‌های بی‌وقت‌شون، در زدن‌های پیش از موعدشون، با تماشاچیا تو دست‌زدن و خندیدن همراهی‌کردن‌شون. چرا بچه‌ها اینقد خودشونند؟ ازشون یاد بگیریم خودمون بودن رو. خودمون رو خط نزدن رو. 



قصه‌ی این هفته رو تقریبا همه‌ی ایرانی‌ها می‌شناسند. «مهمانهای ناخوانده». این داستان سال 45 به همت خانم «فریده فرجام» بازنویسی شد و «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» اون رو منتشر کرد. این داستان سال 94 تو فهرست میراث ناملموس ثبت شده.

تصمیم داریم بچه‌ها رو بیشتر با قصه‌ها و افسانه‌های کشورمون آشنا کنیم.