وبلاگ کتابخانه عمومی میرزاکوچک جنگلی رشت

وبلاگ کتابخانه عمومی میرزاکوچک جنگلی رشت

اینجا وبلاگ کتابخانه‌ عمومی میرزاکوچک‌جنگلی، وابسته به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است. آدرس: رشت، میدان رازی (انتظام)، به سمت جاده جیرده (بلوار شیون فومنی)، بعد از عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نرسیده به معلولین، جنب زمین فوتبال.
تلفن: 33501633

۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معرفی کتاب» ثبت شده است

شنبه ها با کتاب (11 شهریور 96)


یکی از جملاتی که تقریبا هر روز به بچه های کتابخونه می گم اینه: چغلی نکنید، گوش هام نمی شنوه. خیلی مهمه که بچه ها مسائل ریزشون رو خودشون باهم و در کنار هم، بدون دخالت یه آقابالاسر حل کنند؛ البته اینکه بزرگترها هم باید در همه حال حواس شون به بچه ها باشه انکارشدنی نیست. القصه، چند روز پیش دو تا از بچه ها توی کتابخونه باهم دعوا گرفتند و یکی از بچه ها، اون یکی رو هل داد و گریه ش رو درآورد. وقتی به بچه ها گفتم چرا به من اطلاع ندادید، گفتند: مگه خودتون نمی گید چغلی نکنید؟!!! به نظرم اومد یه جای کار می لنگه، به نظرم اومد بچه ها هنوز تفاوت «چغلی کردن» رو با «یه بزرگ تر رو از خطر احتمالی مطلع کردن» نمی دونند. 

همه ی این مقدمه ی طولانی واسه این بود که بگم امروز کتاب زیر رو باهم خوندیم.



شنبه ها با کتاب (4 شهریور 96)

امروز مجبور شدم پسرها رو بنشونم ردیف جلو، بس که تو ردیف های عقب پرحرفی می کنند و وروجک بازی درمیارن.


امروز کتاب «این یک کتاب است.» رو خوندیم. کتابی نوشته ی «لین اسمیت» و با ترجمه ی «دیبا میرزایی» که انتشارات «دیبایه» اون رو منتشر کرده.

الاغ قصه تاحالا کتاب ندیده. وقتی کتاب رو دست میمون می بینه شروع می کنه به مقایسه کردنش با لپ تاپش. واسش عجیبه که چطور کتاب شارژ نمی شه، به اینترنت وصل نمی شه و و و. میمون هم در مقابل سوال های جورواجور الاغ فقط می گه: «این یک کتاب است.» الاغ کتاب رو از میمون می گیره و متوجه می شه...

این کتاب به زبانی ساده به تفاوت ها، مزیت ها و البته جذابیت های کتاب نسبت به وسایل تکنولوژیکی مثل کامپیوتر، تبلت و موبایل می پردازه.



راستی، کتابخونه یه مسابقه ترتیب داده. بچه ها قراره کتاب درست کنند. خودشون داستان بنویسند، خودشون تصویرگری کنند و خودشون منتشرش کنند. 

تا آخر شهریور هم فرصت دارند کتاب ها رو تحویل کتابخونه بدند. بهترین اثر هم یه جایزه از کتابخونه می گیره.


معرفی می کنم: کیمیا و کیانا کوشا خانم های نویسنده ی کتابخونه ما و کتاب هایی که نوشتند.

آی قصه قصه قصه (2 شهریور 96)


امروز تو برنامه ی قصه خوانی بچه های زیر 7 سال کتابخونه مون، بچه ها یکی از قصه های قدیمی ایرانی رو به نمایش درآوردند. قصه ی «نخودی». قصه ی بچه ای کوچولو، اندازه ی نخود، که یه روز از تو آش بیرون میاد و تصمیم می گیره بره قصر پادشاه تا پول های پدرش رو از پادشاه بگیره. تو این مسیر رودخونه، ببر تیزدندان، آتش تنور و زنبور به کمکش میان. بازنویسی قصه کار آقای «ناصر یوسفی» بوده که انتشارات «پیدایش» منتشرش کرده. این کتاب یکی از کتاب های سری «افسانه های کهن برای کودکان خردسال» هستش.


آخه عروس نخودی خوش خنده رو ببینید.


اینم درست و حسابی ترین سلفی ای که بچه های نمایش از خودشون گرفتند. تو بقیه ی سلفی ها یا کله ی یکی نبود یا تنه ی یکی.


بعد هم با خیلی کوچولوترها یکی از موندگارترین کارهای آقای «مصطفی رحماندوست» رو خوندیم. «پنج تا انگشت بودند که...: غذاها». سعی می کنیم به مروز هر چهار تای این مجموعه رو برای بچه ها بخونیم.


شنبه‌ها با کتاب (7 مرداد 96)


کتابی که شنبه‌ی گذشته واسه بچه‌ها خوندم یادتونه؟ کتاب این هفته یه‌جورایی بخش بعدی همون کتاب بود.



باید صدای خنده‌ی بچه‌ها رو حین خوندن کتاب می‌شنیدین. باید کیف رو تو قیافه‌هاشون می‌دیدین. باید از هیجان و ذوق هی وسط خوندن پریدن‌شون رو می دیدین.

کتاب‌ها جادو می‌کنند. بچه‌ها رو واسه لحظاتی از این دنیا می‌کشن بیرون. بچه‌ها غرق می‌شن تو قصه. کاش می‌تونستم و از قیافه‌های مشتاق تک‌تک‌شون، حتی بی‌حوصله‌ترین‌شون، واسه‌تون فیلم می‌گرفتم.

این جادو رو ازشون نگیریم. مشتاق‌شون کنیم که کتاب بخونند.


با وروجک‌های کتابخونه چه کنم؟!!!

آی قصه قصه قصه (پنج‌شنبه 5 مرداد 96)


ما تصمیم گرفتیم واسه مدیریت زمانی که بچه‌ها تو کتابخونه می‌گذرونن یه کارایی بکنیم. چه کاری؟ تو جلسات قصه‌گویی از خود بچه‌ها کمک بگیریم. چطوری؟ اونا خودشون قصه رو برای دوستاشون بخونند با هر روشی که دوست دارند. بچه‌های این گروه تصمیم گرفتند خودشون رو گریم کنند و نقش‌ها رو بازی کنند. تمام کارها رو هم سپردیم به خودشون. تمام روزهایی که میومدند واسه تمرین، هرکاری می‌کردند جز تمرین. بازی‌کردن، تو سروکله‌ی هم زدن، غرغرکردن و و و. این بچه‌ها عالین. همین امروز صبح سگ قصه رو جورکردند چون سگ قبلی تو راه همدان بود. 

عاشقشونم. عاشق توپوق‌زدنشون، خندیدن‌های بی‌وقت‌شون، در زدن‌های پیش از موعدشون، با تماشاچیا تو دست‌زدن و خندیدن همراهی‌کردن‌شون. چرا بچه‌ها اینقد خودشونند؟ ازشون یاد بگیریم خودمون بودن رو. خودمون رو خط نزدن رو. 



قصه‌ی این هفته رو تقریبا همه‌ی ایرانی‌ها می‌شناسند. «مهمانهای ناخوانده». این داستان سال 45 به همت خانم «فریده فرجام» بازنویسی شد و «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» اون رو منتشر کرد. این داستان سال 94 تو فهرست میراث ناملموس ثبت شده.

تصمیم داریم بچه‌ها رو بیشتر با قصه‌ها و افسانه‌های کشورمون آشنا کنیم.


شنبه‌ها با کتاب (31 تیر 96)


کتاب موردعلاقه‌م گوشه‌ی قفسه‌ی کتابخونه دلبری می‌کنه. مجبور می‌شم ورش دارم و لذت خوندنش رو با بچه‌ها شریک بشم. شما هم امتحانش کنید. خلاقیت نویسنده مسحورکننده و قابل تحسینه.



البته جز کتاب بالا، یکی از قصه‌های «هزارویک‌شب» رو هم به کمک هم خوندیم. قراره از این به‌بعد بیشتر با متون کهن آشنا بشیم.


باستر خرگوشک عاشق کتاب خواندنه.

تصمیمم این بود واسه جلسات قصه‌خوانی شنبه‌ها (بچه‌های بالای 7 سال)، شروع کنم به آشنا کردن بچه‌ها با متون کهن. اما هی دل‌دل می‌کنم. به‌نظرم بهتره بچه‌های این منطقه اول با داستان‌های ساده‌تری آشنا بشن. با این حال بهشون قول دادم از ابتدای مرداد هر شنبه یکی از قصه‌های «هزارویک‌شب» رو براشون بخونم. علی‌الحساب امروز رو پرداختیم به یکی از قصه‌های «باستر خرگوشک». قصه براشون جالب بود چون موقع رفتن سر اینکه کی کتاب رو امانت بگیره با هم جروبحث می‌کردند.

  


باستر خرگوشک عاشق کتاب خواندنه/ پیتر بنتلی؛ تصویرگر دبورا ملمون؛ مترجم رضی هیرمندی.- تهران، نشر چکه، 1393.

قیافه‌های بامزه

کتاب «قیافه‌های بامزه» یکی از کتاب‌های موردعلاقه‌ی منه. وقتی کتاب رو دست می‌گیرم به خودم می‌گم چرا نویسنده‌ی این کتاب ایرانی نیست؟ چرا خارجی‌ها بلدند از ایده‌های ساده شاهکار بسازند؟ چرا خلاق‌تر از ما عمل می‌کنند؟  

در طی خوندن قصه از بچه‌ها خواستم که حالت‌های مختلف چهره‌ی پسرک قصه رو تقلید کنند. ته قصه هم کتاب رو دست تک‌تک‌شون دادم و اجازه دادم چهره‌ی خودشون رو، تو اون حالتی که دوست دارند، تو آیینه‌ی انتهای کتاب تماشا کنند. بعد از هر کدوم خواستم چهره‌ای که دوست دارند، نقاشی بکشند. چهره‌ی شاد، غمگین، عصبانی و و و. همه‌ی نقاشی‌ها رو کنار هم چیدم و از بچه‌ها خواستم تا یکی‌یکی داوطلب بشند، هرچندتا از نقاشی‌ها رو که خواستند، انتخاب کنند و با نقاشی‌های انتخابی‌شون برای من یه قصه تعریف کنند. امروز با یه عالمه داستان‌نویس کوچولو آشنا شدم. امیدوارم این داستان‌نویس‌های دوست‌داشتنی یه روزی تبدیل بشند به نویسنده‌های خلاق کشورمون. 




قیافه‌های بامزه/ نویسنده و تصویرگر نیکولا اسمی؛ مترجم نوشین اخلاقی.- تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1385.

من خوش‌حالم.

این هفته تو جلسه‌ی قصه‌خوانی بخش کودکمون یه کتاب درباره‌ی خوشحالی خوندیم.

جلسه‌ی خیلی دلچسبی بود. ما اجازه دادیم تک‌تک بچه‌ها از چیزهایی که خوشحالشون می‌کنه حرف بزنن، بعضی‌ها به ما نشون دادند وقتی که خوشحال می‌شن چیکار می‌کنن و راجع به این حرف زدیم که چه کنیم آدم‌های غمگین خوشحال بشن.

تصمیم گرفتیم دو جلسه قصه‌خوانی در ماه بچه‌های زیر هفت سال رو مدیریت کنیم و حتما یکی از جلسات رو بپردازیم به احساسات و عواطف بچه‌ها. یه قصه راجع به همون حس بخونیم و اجازه بدیم هرچی که دوست دارند بگند و جلسه‌ی دوم هم یه قصه‌ی خیال‌انگیز بخونیم و اجازه بدیم تخیل بچه‌ها هرجایی که دوست داره پرواز کنه.



این آقایی که تو عکس پایین می‌بینین امیرعلی هستند، رییس جمهور آینده. معتقده رییس جمهور شدن با خودش یه عاااالمه خوشحالی میاره و اینم ژست بعد از رییس جمهور شدنشه.



ترنم هم پنج‌شنبه‌های قصه‌خوانی به عشق کتابخانه از خواب پا می‌شه و صبحانه خورده و نخورده خودش رو زودتر از همه می‌رسونه کتابخانه. کتاب خوندن باعث خوشحالیشه. اینم نقاشی‌ایه که کشیده، دو تا سیاهپوست خوشحال. البته ترنم خودش می‌گه دو تا اسم دیگه هم داره: سارا و ابوالفضل.



تو این جلسات دو تا چیز رو همیشه دوست دارم یکی وقتی می‌بینم بچه‌ها حین کتاب خوندن همه چشم شدند و گوش، زل زدند به تصاویر و کنده شدند از این دنیا و دومی وقتی پایان قصه آزادند که هر کاری بکنند، بازی، نقاشی، ولو شدن رو زمین، غرغر زدن به هم، باهم خندیدن و و و. قشنگ‌ترین بهم‌ریخته‌گی دنیا همین بهم‌ریختگی اتاق کودک کتابخانه‌ی ما بعد از هر جلسه‌ی قصه‌خوانیه.



پی‌نوشت: کتاب‌های زیادی تو بازار هست که به احساسات و عواطف بچه‌ها می‌پردازند و مناسب گروه‌های سنی مختلف نوشته شدند، کتاب‌هایی که یا مستقیم از هر کدوم از حس‌های ما آدم‌ها حرف می‌زنند یا در قالب داستان، اون‌ها رو به بچه‌ها می‌شناسونند. ما کتاب زیر رو انتخاب کرده بودیم:

من خوش‌حالم/ کارن برایانت‌مول؛ تصویرگر مایک گوردن؛ مترجم قاسم کریمی .- تهران، قدیانی، کتاب‌های بنفشه، 1395. (احساس‌های تو؛ 5)