وبلاگ کتابخانه عمومی میرزاکوچک جنگلی رشت

وبلاگ کتابخانه عمومی میرزاکوچک جنگلی رشت

اینجا وبلاگ کتابخانه‌ عمومی میرزاکوچک‌جنگلی، وابسته به نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور است. آدرس: رشت، میدان رازی (انتظام)، به سمت جاده جیرده (بلوار شیون فومنی)، بعد از عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، نرسیده به معلولین، جنب زمین فوتبال.
تلفن: 33501633

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

شنبه ها با کتاب (4 شهریور 96)

امروز مجبور شدم پسرها رو بنشونم ردیف جلو، بس که تو ردیف های عقب پرحرفی می کنند و وروجک بازی درمیارن.


امروز کتاب «این یک کتاب است.» رو خوندیم. کتابی نوشته ی «لین اسمیت» و با ترجمه ی «دیبا میرزایی» که انتشارات «دیبایه» اون رو منتشر کرده.

الاغ قصه تاحالا کتاب ندیده. وقتی کتاب رو دست میمون می بینه شروع می کنه به مقایسه کردنش با لپ تاپش. واسش عجیبه که چطور کتاب شارژ نمی شه، به اینترنت وصل نمی شه و و و. میمون هم در مقابل سوال های جورواجور الاغ فقط می گه: «این یک کتاب است.» الاغ کتاب رو از میمون می گیره و متوجه می شه...

این کتاب به زبانی ساده به تفاوت ها، مزیت ها و البته جذابیت های کتاب نسبت به وسایل تکنولوژیکی مثل کامپیوتر، تبلت و موبایل می پردازه.



راستی، کتابخونه یه مسابقه ترتیب داده. بچه ها قراره کتاب درست کنند. خودشون داستان بنویسند، خودشون تصویرگری کنند و خودشون منتشرش کنند. 

تا آخر شهریور هم فرصت دارند کتاب ها رو تحویل کتابخونه بدند. بهترین اثر هم یه جایزه از کتابخونه می گیره.


معرفی می کنم: کیمیا و کیانا کوشا خانم های نویسنده ی کتابخونه ما و کتاب هایی که نوشتند.

آی قصه قصه قصه (2 شهریور 96)


امروز تو برنامه ی قصه خوانی بچه های زیر 7 سال کتابخونه مون، بچه ها یکی از قصه های قدیمی ایرانی رو به نمایش درآوردند. قصه ی «نخودی». قصه ی بچه ای کوچولو، اندازه ی نخود، که یه روز از تو آش بیرون میاد و تصمیم می گیره بره قصر پادشاه تا پول های پدرش رو از پادشاه بگیره. تو این مسیر رودخونه، ببر تیزدندان، آتش تنور و زنبور به کمکش میان. بازنویسی قصه کار آقای «ناصر یوسفی» بوده که انتشارات «پیدایش» منتشرش کرده. این کتاب یکی از کتاب های سری «افسانه های کهن برای کودکان خردسال» هستش.


آخه عروس نخودی خوش خنده رو ببینید.


اینم درست و حسابی ترین سلفی ای که بچه های نمایش از خودشون گرفتند. تو بقیه ی سلفی ها یا کله ی یکی نبود یا تنه ی یکی.


بعد هم با خیلی کوچولوترها یکی از موندگارترین کارهای آقای «مصطفی رحماندوست» رو خوندیم. «پنج تا انگشت بودند که...: غذاها». سعی می کنیم به مروز هر چهار تای این مجموعه رو برای بچه ها بخونیم.