شنبهها با کتاب (31 تیر 96)
- شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۰۴ ق.ظ
- ۰ نظر
هر روز میآن کتابخونه. صبح پتو رو کنار نزده، صبحانه خورده نخورده با چشمهای پفکرده و لبهای همیشه خندون تو کتابخونهاند. کتابخونه براشون یه اتفاق تازهست. یه دنیای جدید. با قیافههای آفتابسوخته و ناخنهای پرچرک و دمپاییهای پلاستیکی تو کتابخونه وول میخورند. به همه چیز دست میزنند. تمام کتابها رو بهم میریزند. حتی «سرعنوانهای موضوعی» رو هم دستکاری و جابهجا میکنند.
بهشون لبخند میزنی، فرداش باز کتابخونهاند و بهت میگن خاله میشه هر روز مثل شنبهها قصه بخونی. بهشون غر میزنی، فرداش باز کتابخونهاند و بهت میگن خاله میشه هر روز مثل شنبهها قصه بخونی. باهاشون دعوا میکنی، فرداش باز کتابخونهاند و بهت میگن خاله میشه هر روز مثل شنبهها قصه بخونی. این بچهها عااالیند. بهت یاد میدن صبور باشی. خدایا ازت ممنونم که اینجام.
پینوشت: کاش مسئولین تو همهی مناطق کم برخوردار کتابخونه بسازند.
امروز تو کتابخونه یه داستان خیالانگیز باهم خوندیم و بعدش یه مسابقهی داستاننویسی با عنوان «خیالهای رنگی من» برگزار کردیم. تصمیم گرفتیم تخیلمون رو آزاد بذاریم تا پرواز کنه به هر جایی که دوست داره. پرواز کنه و دنیایی رو که دوست داره در قالب کلمات به تصویر بکشه. همهی بچهها داستانهاشون رو خوندند. قرار گذاشتیم شنبهی هفتهی آینده که دوباره دورهم جمع میشیم بهترین داستان یه هدیه از کتابخونه بگیره.
18 تیر تو کشور ما روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نام گرفته. به همین بهانه ما یه دورهمی کوچولو ترتیب دادیم. از مهدی آذریزدی و نقشش تو جمعآوری داستانهای کهن ایران برای بچهها گفتیم. یه قصه باهم خوندیم، بازی کردیم و به تماشای یه نمایش عروسکی نشستیم.
پینوشت: 18 تیر مقارنه با درگذشت «مهدی آذریزدی» نویسندهی کتاب مشهور «قصههای خوب برای بچههای خوب». آذریزدی پرتیراژترین نویسندهی تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایرانه.
تصمیمم این بود واسه جلسات قصهخوانی شنبهها (بچههای بالای 7 سال)، شروع کنم به آشنا کردن بچهها با متون کهن. اما هی دلدل میکنم. بهنظرم بهتره بچههای این منطقه اول با داستانهای سادهتری آشنا بشن. با این حال بهشون قول دادم از ابتدای مرداد هر شنبه یکی از قصههای «هزارویکشب» رو براشون بخونم. علیالحساب امروز رو پرداختیم به یکی از قصههای «باستر خرگوشک». قصه براشون جالب بود چون موقع رفتن سر اینکه کی کتاب رو امانت بگیره با هم جروبحث میکردند.
باستر خرگوشک عاشق کتاب خواندنه/ پیتر بنتلی؛ تصویرگر دبورا ملمون؛ مترجم رضی هیرمندی.- تهران، نشر چکه، 1393.
کتاب «قیافههای بامزه» یکی از کتابهای موردعلاقهی منه. وقتی کتاب رو دست میگیرم به خودم میگم چرا نویسندهی این کتاب ایرانی نیست؟ چرا خارجیها بلدند از ایدههای ساده شاهکار بسازند؟ چرا خلاقتر از ما عمل میکنند؟
در طی خوندن قصه از بچهها خواستم که حالتهای مختلف چهرهی پسرک قصه رو تقلید کنند. ته قصه هم کتاب رو دست تکتکشون دادم و اجازه دادم چهرهی خودشون رو، تو اون حالتی که دوست دارند، تو آیینهی انتهای کتاب تماشا کنند. بعد از هر کدوم خواستم چهرهای که دوست دارند، نقاشی بکشند. چهرهی شاد، غمگین، عصبانی و و و. همهی نقاشیها رو کنار هم چیدم و از بچهها خواستم تا یکییکی داوطلب بشند، هرچندتا از نقاشیها رو که خواستند، انتخاب کنند و با نقاشیهای انتخابیشون برای من یه قصه تعریف کنند. امروز با یه عالمه داستاننویس کوچولو آشنا شدم. امیدوارم این داستاننویسهای دوستداشتنی یه روزی تبدیل بشند به نویسندههای خلاق کشورمون.
قیافههای بامزه/ نویسنده و تصویرگر نیکولا اسمی؛ مترجم نوشین اخلاقی.- تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1385.
این هفته تو جلسهی قصهخوانی بخش کودکمون یه کتاب دربارهی خوشحالی خوندیم.
جلسهی خیلی دلچسبی بود. ما اجازه دادیم تکتک بچهها از چیزهایی که خوشحالشون میکنه حرف بزنن، بعضیها به ما نشون دادند وقتی که خوشحال میشن چیکار میکنن و راجع به این حرف زدیم که چه کنیم آدمهای غمگین خوشحال بشن.
تصمیم گرفتیم دو جلسه قصهخوانی در ماه بچههای زیر هفت سال رو مدیریت کنیم و حتما یکی از جلسات رو بپردازیم به احساسات و عواطف بچهها. یه قصه راجع به همون حس بخونیم و اجازه بدیم هرچی که دوست دارند بگند و جلسهی دوم هم یه قصهی خیالانگیز بخونیم و اجازه بدیم تخیل بچهها هرجایی که دوست داره پرواز کنه.
این آقایی که تو عکس پایین میبینین امیرعلی هستند، رییس جمهور آینده. معتقده رییس جمهور شدن با خودش یه عاااالمه خوشحالی میاره و اینم ژست بعد از رییس جمهور شدنشه.
ترنم هم پنجشنبههای قصهخوانی به عشق کتابخانه از خواب پا میشه و صبحانه خورده و نخورده خودش رو زودتر از همه میرسونه کتابخانه. کتاب خوندن باعث خوشحالیشه. اینم نقاشیایه که کشیده، دو تا سیاهپوست خوشحال. البته ترنم خودش میگه دو تا اسم دیگه هم داره: سارا و ابوالفضل.
تو این جلسات دو تا چیز رو همیشه دوست دارم یکی وقتی میبینم بچهها حین کتاب خوندن همه چشم شدند و گوش، زل زدند به تصاویر و کنده شدند از این دنیا و دومی وقتی پایان قصه آزادند که هر کاری بکنند، بازی، نقاشی، ولو شدن رو زمین، غرغر زدن به هم، باهم خندیدن و و و. قشنگترین بهمریختهگی دنیا همین بهمریختگی اتاق کودک کتابخانهی ما بعد از هر جلسهی قصهخوانیه.
پینوشت: کتابهای زیادی تو بازار هست که به احساسات و عواطف بچهها میپردازند و مناسب گروههای سنی مختلف نوشته شدند، کتابهایی که یا مستقیم از هر کدوم از حسهای ما آدمها حرف میزنند یا در قالب داستان، اونها رو به بچهها میشناسونند. ما کتاب زیر رو انتخاب کرده بودیم:
من خوشحالم/ کارن برایانتمول؛ تصویرگر مایک گوردن؛ مترجم قاسم کریمی .- تهران، قدیانی، کتابهای بنفشه، 1395. (احساسهای تو؛ 5)